loading...
روجا
احمد بازدید : 1 یکشنبه 01 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

نام‌های دریای مازندران:
این دریا از زمانی‌که در کهن‌ترین متون ایرانی، یونانی، رومی و لاتین مورد اشاره قرار گرفته، همواره نام‌های ایرانی داشته است که بر گرفته از نام تیره‌های مختلف ایرانی باشنده پیرامون آن یا سرزمین‌های ایرانی در سه جانب آن بوده است.
در اوستا نام ان «واُرُکَش» به‌معنی «فراخ کناره» یا «فراخ کرت» آمده است. در فقره‌ی 37 و 38 تیشتر یشت، جلد اول یشت‌ها، آن جا که درباره‌ی فرشته‌ی باران تیشتر یشت، یا تیر سخن رفته، از این دریا با همان نامی که در اوستا آمده یاد شده است: «تیشتر ستاره رایومند و فرهمند را می‌ستاییم که شتابان بدان سوی پرواز کند، به‌سوی دریای فراخ کرت پرواز کند، مانند تیرارخش (اشاره به تیر آرش کمانگیر)
نویسندگان یونانی و رومی در روزگاران باستان از این پهنه با نام‌های دریای کاسپی‌ها، دریای هیرکانی، آلبانیا و سکوت‌ها یاد کرده‌اند و در متن‌های لاتین با تلفظ‌های: کاسپیوم ماره ـ هورکانیوم ماره ـ آلبانوم ماره و سکوتیکوم ماره برخورد می‌کنیم.
دیگر نام‌های ایرانی که بر این دریا نهاده شده در متن‌های تاریخی و جغرافیایی به جا مانده پرشمار است و ازآن جمله می‌توان به: دریای آبسکون ـ استرآباد ـ باکو ـ شیروان ـ دیلم ـ گرگان یا جرجان ـ گیلان یا جیلان ـ خوارزم ـ خراسان ـ تبرستان‌ ـ دریای سیست‌ها ـ دریای تپورها ـ دریای ساری ـ دریای زرایه ـ کادوس ـ دریای طلیسان (طالش) ـ دریای گسکر ـ دریای کپورچال ـ دریای قزوین ـ مشهدسر ـ  مغان و ... اشاره کرد.
در کهن‌ترین نقشه‌های جهان که موقعیت این پهنه در آن ها آمده، چون نقشه‌ی هکاتوس (مربوط به 500 پ.م.(، نقشه‌ی هرودوت (450 پ.م.) و نقشه معروف آراتوستن (200 پ.م.)، همه جا نام این دریا برگرفته از نام «کاسپی» است، نه نام دیگر. در نقشه آراتوستن که به وسیله‌ی دکتر عبدالکریم صبحی استاد دانشگاه قاهره در سال 1966 به چاپ رسیده، نام «دریای قزوین» آورده شده که بر گرفته از همان کاسپی است.
در متن های دانشنامه‌ای روس‌ها  همه جا از این پهنه با نام «کاسپیس‌کویه‌موره» یاد شده است. جالب این‌که ترک زبانان جمهوری آذربایجان وقتی به ترکی نوشته‌اند از آن با نام «خزر دنیزی» یاد کرده‌اند و وقتی به روسی مطلبی نوشته‌اند به همان صورت «کاسپیس کویه‌مور» از این دریا نام برده اند.
نام «خزر» تا پیش از حضور عرب‌ها و تجاوز آن ها به منطقه قفقاز در هیچ نوشته‌ای آورده نشده است و هیچ نویسنده‌ای جز نام ایرانی کاسپی یا دیگر نام‌های ایرانی نام دیگری برای این پهنه به‌کار نبرده است. از یاد نبریم که بیشتر نام‌ها در شمال قفقاز و دربند و دروازه‌های آن سامان فارسی است و حتا در هنگام دولت ساسانی، ایران در آنجا مرزبان داشته است.
واژه «کاسپی» به اعتبار نوشته‌ای پژوهشگران مختلف از نام مردمانی گرفته شده است که در غرب این دریا باشنده بوده‌اند و سپس در سمت جنوب تا قزوین و کاشان پیش رفته‌اند و نام خود را به این دو منطقه داده‌اند و از سوی دیگر در سراسر غرب ایران حضور یافته و بنیان فرهنگ توانمند برنزکاران لرستان را از هزاره سوم پیش از میلاد گذاشته اند و با حضور قدرت‌مندشان در میان‌رودان، سرزمین مذکور را به تصرف درآورده‌اند و فرهنگ خود را در آنجا پراکنده‌اند.
کاسیان یا کاسی‌ها و کاسپی‌ها، همه تیره‌ای بزرگ از ایرانیان بوده‌اند که در غرب دریای کاسپی تا غرب ایران امروز و در بخشی از جنوب آن زندگی می‌کرده‌اند. «بارتولد» معتقد است که «کاسپ» جمع «کاس» سات. کاس در میان گیلکان به معنی فرد چشم زاغ و روی سفید است. باشندگان کرانه‌ی دریای مازندران را نیز مردمانی سفیدپوست و زاغ چشم تشکیل می‌دادند.
کاسپی‌ها، بر پایه‌ی نوشته‌ی هرودوت، در دوران هخامنشی جزو استان یازدهم به‌شمار می‌رفتند و 200 تالان مالیات می‌پرداختند [جغرافیای تاریخی ایران باستان، ص 158].
خزران: و اما این‌که چگونه این پهنه‌ی آبی به‌نام مردمی مهاجر نیز خوانده شده است و خزران کیستند. بحث درباره‌ی خزران و این‌که چه مردمانی بوده‌اند و از کجا و دقیقاً در چه زمان کوچ کرده و به محلی که بعد در آن جا دولتی تشکیل دادند وارد شده‌اند، نیاز به نوشته تحلیلی جامعی دارد و در این جا فرصت پرداختن به آن نیست. در این مورد که چه ریشه و خاستگاهی داشته‌اند نیز جای سخن بسیار است. برای توجه دادن به تاریکی‌های موجود در این زمینه جا دارد به نوشته‌ی ابن خلدون نظری بیاندازیم.
ابن‌خلدون در نوشته‌اش در یک‌جا خزرها و «غزها» را یکی دانسته و شماری از جغرافیا و تاریخ‌نویسان پس از او نیز بر قول او تکیه کرده‌اند (مقدمه این‌خلدون، صفحه 139).  این درحالی‌ است که اصطخری در مسالک و ممالک خود چنین آورده است: «و مردم خزر به ترکان نزدیک‌اند، و اما به ترکان نمانند. و ایشان دو گروه‌اند: گروهی سیاه‌چرده باشند و سیاه‌موی ـ گویی از نژاد هندوان‌اند ـ و گروهی سپیدروی باشند و با جمال. و بنده کی از خزرانند از بت‌پرستان باشندة کی ایشان فرزندان خود را بفروشند...»1
مشاهده می کنیم که با وجود نوشته های قابل توجه در متون جغرافیانویسان و تاریخ‌نویسان مسلمان، از جمله نوشته‌های مفصل «ابن‌فضلان» و کار قابل توجه «آرتورکُستلر»2و بررسی‌های پروفسور «دانلوپ) هنوز ناشناخته‌های فراوانی درباره‌ی خزران وجود دارد. در این‌جا برای آن‌که معرفی خزران به‌دست دهیم، به نقل بخش‌هایی از دائره‌المعارف مصاحب درباره‌ی واژه «خزرها» می‌پردازیم:
 «
قوم خزر، قومی قدیم که امروز از میان رفته است، و اول بار در قرن دوم بعد از میلاد  در ماوراء قفقاز، به‌عنوان قومی متمایز در صحنه‌ی تاریخ پدید آمد، و بعدها در روسیه‌ی  جنوبی بین ردوهای ولگا و دون سکنی گزید... سرانجام در سال 965 برافتاد. قوم خزر  مدت‌ها با ایران همسایه‌ی دیوار به دیوار بوده است و روابط آشتی و جنگی بسیار با  ایرانیان داشته ... درجنگ‌هایی که بین سال‌های 200 و 350 پ.م. بین ایران و روم روی  داد، سیاست سلاطین ایران جلب خزرها بود. در قرن چهارم میلادی که ارمنستان  شرقی به‌تصرف ایران درآمد، خزرها از این همسایه‌ی نیرومند متوحش شدند و با روم  شرقی عقد اتحاد کردند، و از آن به‌بعد مشی سیاسی انها همین بود. در لشگرکشی  (363) بولیانوس کافر به ایران به یاری وی شتافتند... در سراسر قرن شش میلادی،  سرزمین‌ خزرها میدان تاخت و تاز قبایل وحشی بود، که هجوم هون‌ها راه عبور آنها را  به اروپا باز کرده بود، و خزرها به دهانه‌ی رود ولگا پناه بردند. در این زمان، ناحیه‌ی ممتد  از مغولستان تا دریای سیاه تحت استیلای ترک ها بود... در قرن هفت میلادی دگربار  خزرها برآمدند ... هراکلیوس، در لشگرکشی خود به ایران در زمان خسروپرویز، خاقان  خزرها را تطمیع و به هجوم به ایران تحریض کرد، و وی لشگری نرکب از 40.000 تن در  اختیار امپراتور روم گذاشت. سپس لشگر روم و خزر وارد آذربایجان شدند، و چندین  شهر را گرفته آتشکده‌ها را خراب کردند. ولی با فرا رسیدن فصل زمستان، خزرها به  خاک خود بازگشتند ... با برآمدن روس‌ها، دولت خزر رو به انحطاط گذاشت. بعد از 862  پ.م. مملکت آنها به‌ حدود سابق خود بین قفقاز، ولگا، و دون رسید. در 969،  سویاتوملاو، دوک کیف، خزرها را مغلوب کرد، و دولت خزر برافتاد، چنان‌که بعد از حدود  پنجاه سال نام آن قوم از صفحه‌ی سیاست محو شد».3
به‌واقع این را یک شاهکار سیاسی نباید خواند که مسؤولان کشوری پس از آن‌که قومی بیش از هزار سال است از همه‌ی جهات نام‌شان از صفحه‌ی روزگار حذف شده است کمر همت بربندند و بار دیگر نام آنها را که جز دشمنی و ویران‌گری نسبت به این ملت و سرزمین ایران کاری نکرده‌اند زنده کنند و آن‌را بر پهنه‌ای مهم، یعنی بر بزرگ‌ترین دریاچه‌ی جهان بگذارند؟
پرسش این است که اعلام تغییر رسمی نام دریای کاسپی و نام رایج «دریای مازندران» در میان مردم جهان وایران در راستای چه حکمتی صورت گرفته است؟ آیا این نشانه‌ی بزرگداشت مردمانی نیست که جز تجاوز به ملت ایران، تاریخ این سرزمین چیز دیگری درباره‌شان ثبت نکرده ‌است؟ تاریخ از یاد نبرده است که بنای استحکامات بزرگی چون شهر دربند یا «باب‌الابواب» در شمال قفقاز در عهد ساسانیان، برای جلوگیری از تجاوزگری‌های و ویران‌گری‌های همین خزران صورت گرفته است. حال آیا در شرایط حساس کنونی که ملت ایران برای حفظ حقوق مسلم خویش در دومین منبع انرژی جهان، یعنی دریای مازندران باید از همه‌ی اهرم‌های لازم بهره جوید، خردمندانه است که ما به دست خود واقعیت‌های مسلم تاریخی دایر بر درون سرزمینی بودن دریای مازندران در پیوند با ایران زمین را با تغییر نام آن نادیده انگاریم و هویتی غیر ایرانی برای آن دست و پا کنیم؟ ...

زیرنویس‌ها:
1- اصطخری، مسالک و ممالک به اهتمام ایرج افشار، صفحه 180.
2- آرتورکستلر، خزران، ترجمه‌ی محمد علی موحد، تهران 1361.
3- دایره‌المعارف فارسی مصاحب، جلد اول، تهران 1361.

بر گرفت از:

تارنمای دیده بان دریای مازندران

این مطلب بر گرفته از این صفحه است:

دریای مازندران یا خزر؟ پرویز ورجاوند

احمد بازدید : 1 یکشنبه 01 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

بیوگرافی محمدعلی کلی و زندگینامه کامل وی

۲۵ فوریه ۱۹۶۴ مشت زنی به نام کاسیوس کلی در رده سنگین وزن، برای نخستین بار قهرمان جهان شد. مشت زنی که به نام محمدعلی در ذهن ها جاودان شد. کلی در زمانی که سیاهان در آمریکا شهروند درجه دو بودند، خود را زیباترین می نامید…

 

به گزارش ایسنا، او به میانه رینگ می آید، چرخی می زند و به بالا می پرد. سونی لیستون، قهرمان مشت زنی، تسلیم شده است. محمدعلی کلی فریاد می زند: من پادشاهم، من بزرگ ترینم. ۲۵ فوریه ۱۹۶۴ است. کاسیوس کلی که با نام کوچک محمدعلی بهتر شناخته می شود، برای نخستین بار قهرمان مشت زنی جهان در رده سنگین وزن می شود. این آغاز یک تاریخ است.
کلی در مورد خود می گوید: «من خطرناکم، من درخت انداخته ام، با تمساح جنگیده ام، نهنگ شکار کرده ام، رعد را به زندان انداخته ام و به برق دستبند زده ام، هفته گذشته یک صخره را کشتم، من سریع ام … سریع.»
شیوه خاص صحبت کردن کاسیوس کلی که در سال ۱۹۴۲ در خانواده ای فقیر به دنیا آمده، او را به سرعت به شهرت رساند. بخت در سن ۲۲ سالگی به سراغ او آمد: او موفق شد به رقابت نهایی قهرمانی جهان راه یابد. همه نگاه ها به حریف پرآوازه او، سونی لیستون بود. لیستون اما در راند ششم به دلیل آسیب دیدگی دیگر وارد رینگ نشد و بدین ترتیب کلی برای نخستین بار قهرمان جهان شد.
پس از این تاریخ بود که نام کلی بر سر زبان ها افتاد; از یک سو به دلیل طرز مشت زدنش و از سوی دیگر به خاطر درشت گویی هایش. او همواره با سخنانش نگاه ها را به سوی خود جلب می کرد. زمانی که بر لیستون پیروز شد، گفت: «من یک هیولای بزرگ و بد طینت را شکست دادم که همه را شکست داده و کسی حریفش نبود. تا این که ناشناخته ای به نام کاسیوس کلی از کنتاکی آمد و او را متوقف کرد، کسی را شکست داد که دو بار پترسون (قهرمان مشت زنی) را مغلوب کرده بود.»
کلی پیش از مسابقه لیستون را “خرس پیر و زشت” خوانده بود. خود را هم با گردن آویزی که روی آن “شکارچی خرس” نوشته شده بود، در برابر دوربین عکاسان قرار می داد.
نورمن میلر، نویسنده ای که به مفهومی به نام “علی” (محمدعلی کلی) پرداخته، این حرکات او را استراتژی های از پیش اندیشیده شده می داند: «او فهمیده بود که پیروزی در مشت زنی تا حد بسیار زیادی به اعتماد به نفس مربوط است. کلی تمام تلاش خود را کرد که حریف را پیش از رقابت ناراحت و از نظر روحی ضعیف کند. حریف باید عصبی و آشفته باشد، تا علی راحت تر با او مواجه شود. او به شیوه ای باورنکردنی به هدف خود دست یافت.»
اما تنها زبان کلی در آن رقابت، تند و تیز نبود. او چالاک بود و با زبان بدنش هم حریف را تحریک می کرد، به عنوان مثال در هنگام مبارزه، به جای آن که دست هایش را گارد صورتش کند، آنها را به پایین می آویخت. نوع جنگیدن او منحصر به فرد بود، او به دور حریف خود می رقصید.
این مشت زن ۱۹۱ سانتی متری در مورد خود می گوید که من همچون پروانه بال می زنم و مثل زنبور نیش.
یان فیلیپ ریمتسما، نویسنده دیگری که زندگی و رفتار کلی را زیر نظر داشته، معتقد است که این بوکسور برای سفیدپوستان آمریکا در سال های آغازین دهه ۱۹۶۰ یک تحریک جدی به شمار می آمد. به گفته این نویسنده، کلی کسی نبود که حاضر باشد از مواضع خود عقب بنشیند، به قواعدی پایبند باشد یا در برابر خبرنگاران ادب را رعایت کند. او درست در همان زمانی که احساس می شد، جامعه سیاه پوست در بسیاری موارد پایین تر از سفیدپوستان است، همواره می گفت که زیباترین است. ریمتسما این رفتار را سیاست کلی می داند.
کلی به اسلام گروید و نام خود را به محمدعلی تغییر داد. سرسختی او در زمانی که شکست ناپذیر به نظر می رسید و ۸ بار از مقام قهرمانی جهان دفاع کرده بود، ترمز موفقیت هایش شد. هنگامی که در سال ۱۹۶۷ برای جنگ در ویتنام به خدمت فرا خوانده شد، سر باز زد و در پی آن به ۵ سال حبس محکوم شد. کلی با پرداخت پول، از زندان جان به در برد، البته عنوان قهرمانی جهان و مدرک بوکس از او گرفته شد.
با وجود این، در مدت سه سالی که اجازه مشت زنی نداشت، همچنان در این عرصه حاضر بود: «من به خاطر پرستیژ یا به دلایل شخصی مبارزه نمی کنم. من می جنگم که به برادرانم که در آمریکا روی زمین خوابیده اند، روحیه بدهم، سیاهانی که با کمک های دولتی زنده اند، سیاهانی که چیزی برای خوردن ندارند، سیاهانی که چیزی از خود نمی دانند و سیاهانی که آینده ای ندارند.»
سال ۱۹۷۱ بود که کلی بار دیگر به رینگ بازگشت و نخستین شکست حرفه ای خود را پس از سال ها، در برابر جو فریزیر پذیرفت. به نوشته ی پایگاه اینترنتی “دویچه وله”، بسیاری، در پی این حادثه، نام او را از سیاهه ی “اسطوره ها” بیرون کشیدند، اما کلی باز هم به اوج بازگشت و دو بار دیگر قهرمان جهان شد. موفقیتی که هنوز هیچ مشت زنی آن را به دست نیاورده است.

 

برگرفته از سایت: www.funiha.com

احمد بازدید : 1 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

 

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین



To fall in love
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don""t see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه

To find money in a pant that you haven""t used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی

To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!

Calls at midnight that last for hours.
نیمه شب به مدت طولانی با تلفن صحبت کنی

To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی!

To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره

To be part of a team.
عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" می بینی دلت هری بریزه پایین!

To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و باز هم بخندی....... 

These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند

Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد

 

وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه کردن به تو نشان میده

تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده...

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    از نگاه شما این سایت چه جوریه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 10
  • بازدید کلی : 121
  • کدهای اختصاصی